رفتیم زیارت شاه عبدالعظیم
سلام به همگی دیروز 27 رمضان قسمت شد رفتیم زیارت جای همه خالی خیلی خوش گذشت مخصوص مهمون دایی عباس بودیم بیشتر خوش گذشت به جیگر خاله که خیلی خیلی خوش گذشت اول رفتیم خرید بعد زیارت بعد افطار بعد شام بعدشم دوباره خرید عالی بود عالی اینم عکسای جیگر خدایا شکرت خیلی بهمون خوش گذشت دست دایی عباس درد نکنه این عکس بالایی هم جیگر خاله با دایی عباس راستی 5 مرداد تولدت دایی علیرضا د دایی جون تولدت مبارک 120 ساله شی ...
نویسنده :
خاله جون
1:22
شبهای قدر
ماه رمضان ماه لطف و رحمت الهی
رمضان آمد و من دوباره با کوله باری از نیاز آمده ام که جرعه ای از آغوش گرم مناجاتت را به دل نا آرامم بچشانی و تصویر شیرینی مقام وصال را به کام افکار و اعمالم نشان دهی… و من آمده ام باز تا مهمان لحظه های سبز بی خویشتن شوم تا از بلندای آسمان ، این پنجرۀ هفت رنگ رؤیایی که بارگاه همیشه گسترده ملائک است، بال بگشایم و پر بسایم به مدار عشقت تا دور دست تکامل و عرفان! مرا دریاب یا سَتَّار َالعُیُوب تا پهن دشت پیکرم که فرسوده از علف های هرز کوته بینی و کج نگری شده را با حضو...
نویسنده :
خاله جون
17:58
بدو عکس
سلامممممممممممممممممممممممممممممممم این دعای آخر ماه شعبانه یادمون باشه برای هم دعا کنیم ماه رمضان داره میاد من امتحانمههههههههههههههههههه دیر امدم ولی امدم این عکس مال زمانیه که نی نی عمو حسینت دنیا امده دارید میرید دیدینیه نی نی این عکس مال صبح روز قبل از نیمه شعبان که بابایی جشن داشت شما دیدی محمدحسین خوابیده شماهم رفتی مثل محمدحسین خوابیدی مثلا بعدش متوجه خاله شدی بلند شدی این عکسم ماله شبه بعد جشن خودمون رفتیم خونه ی باباحاجی (پدربزرگ مامان) ساوه که اوناهم جشن داشتن ماشاا... مهموناشون نزدیک 1000تابود آخه باباحاجی یه سالن بزرگ پشت خونشون درست کرده برای مراسماش نذرتون همگی قبول این...
نویسنده :
خاله جون
13:08
نیمه شعبان
مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست همه گويند مگر جلوه يزدان آمد آرزوی ظهور امام زمان .عج. از زبان کودکان یـه آرزو یـه آرزو یـه آرزوی مـونـدنی مثل غزل شنیدنی مثل تـرانـه خونـدنـی دلم میخواد که آسمون مال پرنده ها باشه با همـه پرنده هـاش توی دل تـو جابـشـه دلم میخواد که آدما همیشه مهربون باشن تمام آرزوهاشون بـه رنگ آسمـون باشن دلم میخواد نسیم بیاد مشت بهار رو واکنه تـمامی باغها رو بـا شـکـفـتـن آشـنا کـنـه...
نویسنده :
خاله جون
19:00
مسابقه
سلام دوست جونا.این یک مسابقه است که باید به سوالاتش پاسخ بدم وبعد3نفرازدوستای خوب رودعوت کنیم.خب حالابریم سراغ مسابقه... 1-بهترین دوستت که ازدوران مدرسه تاحالاداشتیش؟ مادرم 2-بدترین اتفاق زندگیت چی بوده؟ فوت مادر بزرگم 3-بهترین هدیه روازکی گرفتی؟چی بوده؟ همه رو از خدا بماند 4-خودتون روبرای یک لحظه جای مادربزرگ فرض کنید!اون حس روتوصیف کن. من مادر بزرگه شادی میشم خیلی خوبه با نو ه هام بازی میکنم 5-آرزوی قلبت روواسه نی نی گلت بگو؟ سالم وموفق وشاد باشه 6-دوست داری درکجازندگی کنی؟( یک کشوربه جزایران ) آلمان 7-به ...
نویسنده :
خاله جون
19:00
گاه شمار زندگی
سلام جیگر خاله 14 ماه شد بگید ماشاا... جیگرم انشاا... 140 ساله بشی یه سری عکس برات آوردم مال آخر هفته ست که ما خونتون بودیم که خیلی هم خوش گذشت این عروسکو خاله سمیه مامان محمدحسین برات خریده دوسش داری زیاد باهم هم قدید هی زبونتو کن تو میزنمتا مگه نمیگم زبونتون ببر تو خاله این زبونشو نمی بره تو ولش کن خاله بخند میخوام عکس بندازم بذارم تو وبت اصلا بذار پشتشو کنم تا یادبگیر عکس منو خراب نکنه با اون زبونش این عکس مال زمانی که دایی عباس یه دقیقه رفت بیرون شماهم سرتو گذاشتی رو درو گریه کردی بعد بابای هم نمی تونه اشکتو ببینه بغلت کرد انداختت بالا خیلی دوست داری آخه شما آخ خ...
نویسنده :
خاله جون
9:57
خونه خاله ی
آخر هفته رفتیم خونه ی خاله خیلی هم خوش گذشت بعدم رفتیم شهریار باغ خوب بود اینم یه عکس تو راه یادم رفت بازم عکس بندازم ...
نویسنده :
خاله جون
20:18
آخر هفته سه تایی
سلام به همه مخصوصا جیگر خاله امروز میخوام عکسهای آخر هفته رو بذارم که همه خونه ی بابایی جمع بودیم خواهر برادرا که خیلی خیلی خوش گذشت کلی شما سه نوه ی گل بابایی (محمدحسین /محمدرضا/ محمدطاها)بازی کردید بعدم خاله سمیه (مامان محمدحسین)به دایی عباس گفت سه تاتون و بغل کنه عکس بندازید منم گذاشتم تو وب اینم عکسش این عکس آخرم من بهتون شکلات دادم جیگر خاله خودشو این شکلی کرد البته داشتید تو اتاق بازی میکردید وقتی من شمارو این ...
نویسنده :
خاله جون
23:00