گاه شمار زندگی
سلام جیگر الهی خاله قربونت بره که خیلی شیرین شدی آدم دلش میخواد بخورتت نفس خوب حالا میریم سر عکسها................... این اولین عکسای زمانیه که رفتیم یه روز تعطیل همه باهم دماوند که خیلی خیلی خوش گذشت بله توعکس بالایی چه ناز خوابیدی پیش بابایی آخه واقعا انقدر تو آب بودی خسته شدی تازگی ها یادت گرفتی قایم میشی یه جاهایی که اصلا فکرشو نمیکنیم اون روز بامن امدی تو آشپزخونه من رفتم سراغ شستن ظرف بعد برگشتم قربون صدقت برم دیدم نیستی هرچی گفتم محمد طاها اصلا صدات در نیومد ببین کجا بودی منودیدی هر هر میخندی من چی بگم آخه فدات شم اونروزم داری با محمدحسین بازی میکردی ...
نویسنده :
خاله جون
16:15